صورِ دوم

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

حافظ / از سراج بشنوید

صور ِاول

هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی كه چرا همی كند او نوحه گری

یعنی كه نمودند در آیینه‌ی صبح

كز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری

خیام؛ این‌جا هم می‌توان شنیدش.

رندی بشد ز خاطر

هرگز نیکی را درنخواهی یافت؛ مگر از آن‌چه دوست‌اش می‌داری ببخشی. (92:3)

زیبا نیست؟

1

که شکيب زيبا است

2

گفت آی ابليس! چه داری که از خاکساران نه‌ای؟ (۳۲ : ۱۵)

[زیبا نیست؟]

نَرم شنیدن

هر‌آن‌چه شنیدی، بر نیکوترین وجه تأویل کن و گمانِ بد مَبَر.

کِی کردن

می‌خواهی کاری کنی. اول بار، پیش از آن‌که امکان‌اش را بیابی، می‌شتابی؛ بار دیگر پس از فرصت یافتن دِرَنگ می‌کنی. در هر دو حال، خِرَدَت را مظلوم داشته‌ای.

ژاژخائی

شرم، آب‌روی‌ات را، در ستیزه‌جویی و جنجال و کشاکش، غَرقِ عَرَقِ خود می‌کند.

ای دارنده‌ی اورنگ سترگ

این روز، خجسته‌ترین روزی‌ست که دریافته‌ای و برترین همراهی‌ست که داشته‌ای و به‌ترین زمانی‌ست که گذرانده‌ای.

پس، نیکی را کار بَر، بدی را دور دار، ناتوان را یاور شو و درمانده را بِرس و در بلاهای ناگهانی رنج‌دیدگان را پناه شو.

تو گِل بُدی ُو دِل شدی

هر چه اهل لا اله الا الله بس‌يار شدند، مخلصان کاستی گرفتند و کاستی گرفتند تا دور به ما رسيد و اين‌گونه شد که می‌بينی. عهد مصطفی عهدی بود که از سنگ و گِل بوی دل می‌آمد، و اکنون عهدی‌ ست که از دل بویِ سنگ می‌آيد.

شهاب‌الدين سمعانی؛ روح الارواح.

دو قدم از گِل آن‌ورتر بروی به دل می‌رسی. پای از این‌جا بِکَن، دست در دامن او کُن!